خوشحالم کسی پیدا شد که توانستم
غرورم را ارزانی یک لحظه نگاهش کنم
غروری که برایم همه چیز بود
خوشحالم که فهمیدم
هنوز هم انسان هایی هستند با نگاهی
از جنس نگاه تو...
نگاهی که غرور را به زانو در می آورد...
شاید به قول پدرم خودخواه و جاه طلب باشم
اما...
این روزها از خدا هیچ نمی خواهم
جز نگاه همیشگی تو
در روابط اجتماعی با دیگران با افرادی مواجه می شویم که معتقدندجامعه ساخته نمی شود مگر اینکه هرکسی از خود شروع کند تا وظایفش را به درستی انجام دهد.برخی هم معتقدندکه باید جامعه درست شود تا افراد سالم تربیت شوند.یاد داستانی افتادم که یکی از اساتیدم در ارتباط با یک پدر و پسرش برایم تعریف می کرد.
داستان این بود:
پدر روزنامه می خواند.
اما پسر کوچکش مزاحمش می شد.
پدر صفحه ای از روزنامه که نقشه جهان در آن بود را تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت:
ببینیم می توانی جهان را دقیقا همانطور که هست، بچینی؟
پدر با خودگفت که پسرش تمام روز گرفتار این کارمی شود.
اما یک ربع بعد پسرش با نقشه کامل برگشت.
پدر پرسید:چیدی؟
پسر گفت: بله.
پدر گفت: چقدر سریع چیدی؟
پسرگفت:پشت این صفحه عکس یک آدم بود.
وقتی آدم را ساختم،دنیا هم ساخته شد!!!.
با سیگار کشیدن کسی مرد نشد ولی با نامردی خیلی ها سیگاری شدن . . . !
حجاب امن ترین پناه گاه زن است.
" همیشه از مباحثه دوری کنید . همانگونه که از زلزله و مار زنگی فرار می کنید . به هیچ کس نباید گفت که اشتباه می کند . "
دیل کارنگی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ