سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه مجادله به باطلش فراوان شود، کوری اش از حقیقت ماندگار شود . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 92 مهر 7 , ساعت 5:37 عصر

 

@@@چه
زیبا  @@@

@@  گفتم دوستت دارم  @@

@@@  چه صادقانه پذیرفتی  @@@

@@  چه فریبنده  @@

@@@  آغوشم برایت باز شد  @@@

@@ چه ابلهانه @@

@@@ با تو خوش بودم  @@@

@@ چه کودکانه @@

@@@ همه چیزم شدی @@@

@@ چه زود @@

@@@ به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی @@@

@@ چه ناجوانمردانه @@

@@@ نیازمندت شدم @@@ 

@@ چه حقیرانه @@

@@@ واژه غریبه خداحافظی به من آمد @@@

@@  
چه بیرحمانه @@

@@@  من سوختم @@@


یکشنبه 92 مهر 7 , ساعت 5:16 عصر

به مناسبت هفته دفاع مقدس نمایشگاهی از آثار اعضای کودک و نوجوان با موضوع جنگ تحمیلی به صورت نقاشی و خوشنویسی در معرض دید دانش آموزان قرار گرفت و به معرفی دیواری کتاب تانک آرزوها( طنز نوجوان )  همچنین شخصیت شهیدان باکری به صورت دیواری پرداخته شد و درهفته ی دفاع مقدس  کودکان و نوجوانان به بازدید از این نمایشگاه پرداختند که مربیان مرکز ضمن معرفی وقایع جنگ ، به معرفی شهدای جنگ (فرماندهان)پرداختند و مسابقه حضوری با همین موضوع برگزار می کردند


یکشنبه 92 مهر 7 , ساعت 5:3 عصر

سیرنیوز: کاهش وظایف نیروی انتظامی در حوزه طرح امنیت‌اخلاقی، آخرین وضعیت
راه‌اندازی تلویزیون برای نیروی انتظامی، برنامه‌های هفته ناجا، پیگیری
ماجرای توهین به رییس‌جمهور در ماجرای بازگشت از نیویورک، واکنش به سخنان
روحانی درباره استفاده از ماهواره در کشور و ... از مسائلی است که معاون
اجتماعی نیروی انتظامی در نشست خبری خود با خبرنگاران مطرح کرد.http://seirnews.com/fa/news/19874/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-2-%D8%AA%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%B1%DB%8C%DB%8C%D8%B3%E2%80%8C%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1




یکشنبه 92 مهر 7 , ساعت 4:32 عصر

یکشنبه 92 مهر 7 , ساعت 4:27 عصر

امروز رفتم اغذیه جهان ، ساندویچ قارچو چیزبرگر خریدمو آوردم خونه ، به محض اینکه اومدم تو اتاقم دیدم گوشیم زنگ میخوره ، جواب دادم بابام بود گفت بیا خونه ی عمت اینا همه جمعیم میخوایم ناهار بخوریم ، آهان یادم رفت که بگم قرار بود چند روز پیش حلوا درست کنن ولی نشد آخه نوزاد زردی گرفتو بردنش بیمارستان ، واسه همین حلوا رو امروز درست کردن ، حلوا رو مامانم درست کد البته ، بعدم منو دختر عمم خونه ی درو همسایه حلوا پخش کردیم ، تو راه کلی حرف میزدیم با هم ، یاد قدیما بخیر ، میگه تو خودتی قدیما همیشه الکی خوش بودی و میخندیدی گفتم الانم میخندم ، میگه آره ولی نگات زار میزنه ، نیم ساعت پیش اومدم خونه ، حضور یه عده آزارم میده ، چند ماه پیش که فال قهوه گرفتم اسم پسر عموم اومد تو فالم ، گفت میاد خواستگاریتو علاوه بر اینکه خودت مخالف سر سختی پدرو مادرت بحث بدی میکنن با فامیلات ، من گفتم آخه زن داره ، گفت تو فالته ! بعد یه مدت خبر دادن که میخوان جدا شنو چند شب پیشم خونواده ها نشستنو قبول کردن توافقی جدا شن ! من از پسر عموم متنفرم !! نه فقط از پسر عموم از همه ی مرد ها به جز پدرم متنفرم ! از کسی هم که یه زمانی تکیه گاهم بودو با حرفاش یه جوری کمرمو شکست که نتونم قد راست کنم متنفرم ، یه جوری ته دلمو خالی کرد که دشمنامم اینجوری دلشو نداشتن ، مهم نیست ، دلی من که چیزی ازش نمونده ، اونی که فک میکردم آدمه ، نبود ، بقیه رو که ... حساب نمیکنم چی بشن ، بیخیاال میرم بخوابم


<   <<   66   67   68   69   70   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ