سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای جویای دانش، سربلندی دنیا و رستگاری آخرت است [امام علی علیه السلام]
 
چهارشنبه 92 مهر 3 , ساعت 3:53 عصر

سلام امروز میخوام خاطره ی امروزم رو بگم،امروز ساعت7 رسیدم مدرسه و بعد از تحمل کردن پله های 

خسته کننده(>_<) بالاخره رسیدم به کلاس و وارد شدم،هیچ کس نبود جز دو نفر و موقعی که کیفم رو گذاشتم رو صندلی 
یه مرتبه محیا وارد شد و پرید تو بغلم(???)،بعد از چند دقیقه همه رفتیم سر صف،صف خیلی خسته 

کننده بود (>_<) وقتی صف تموم شد رفتیم تو کلاس یه کی دیگه از دوستام به نام مرجان تازه رسید و معلم حرفه و فن  بعد وارد شد معلم خیلی مهربونه(???) 

 با اینکه تا حالا معلم ما نبوده ولی خیلی مهربون،منظورم از این که معلممون نبوده نه این که تو مدرسمون 
بقیه ماجرا در ادامه:)





لیست کل یادداشت های این وبلاگ