از خدا بترس هر چند ترسى اندک بود ، و میان خود و خدا پرده‏اى بنه هر چند تنک بود . [نهج البلاغه]
 

شنبه 92 مهر 27 , ساعت 12:48 عصر

اون شبو تو یادت میاد که بغضمو شکستم

رفتی و گفتی دیگه فایده نداره اشکم

رفتی و گفتی که دیگه دنبال تو نگردم

رفتی و گفتی که دیگه فایده نداره خستم

رفتی و اشکای منم خشکید توی چشمم

رفتی و من منتظر مرگم هستم




لیست کل یادداشت های این وبلاگ