شنبه 92 مهر 6 , ساعت 4:9 عصر
هیچی دیگه، انقد خسته مون میکنن که میرسم خونه بیهوش میشم..
چقد تفاوت ، نسبت به تابستون :))
+ قدم زدن ِ ساعت 3 بعد از ظهر رو از نادری تا خونه دوست دارم.. حالا هر چقدرم گرم باشه هوا، یا پاهام درد گرفته باشه. مهم اینه تو این ساعت همه ی خیابون به من تعلق داره. و من این حس رو دوست دارم :)
نوشته شده توسط زهرا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ