چهارشنبه 92 مهر 10 , ساعت 10:55 صبح
باز باران بی ترانه!
با تمنای فراوان می خورد بر سقف قلبم...
باز باران نرم نرمک می چکد از ناودان خانه ی ما...
من به پشت شیشه اے تنها و غمگین
می نگارم نامه اے را...
باز باران با صداے چک چک غم می خورد بر پشت شیشه...
می زند یکریزه بوسه قطره هاے خیس باران
روی اشک هاے گونه ے من...
باز عطر پاک نرگس،رقص بی همواره باد
نغمه ے شوق پرستوی مهاجر می سراید یک ترانه...
یادم آرد خاطرات کودکی را در کنار بـــرکه غـــم...
باز باران بی ترانه! با تمام بی کسی های شبانه...
نوشته شده توسط زهرا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ