دوشنبه 92 مهر 8 , ساعت 5:23 عصر
قرارمان
همان جای همیشگی
فقط اینبار تو هم بیا …
نوشته شده توسط زهرا | نظرات دیگران [ نظر]
دوشنبه 92 مهر 8 , ساعت 4:50 عصر
پایان حکایت من شنیدن دارد
من عاشق او بودم او عاشق او
نوشته شده توسط زهرا | نظرات دیگران [ نظر]
دوشنبه 92 مهر 8 , ساعت 3:34 عصر
نزدیک های چهار عصر هست. نیم ساعت دیگه برمیگردم خونه و با اینکه توی راه کلی نقشه کشیدم که چند ساعت بخوابم، حتمن چیزی هست که من رو بیدار نگه داره. مثل چند صفحه کتاب. نیم ساعت آخر یک فیلم یا ... برای امشب میخوام اون غذای اعجاب انگیز کدویی رو درست کنم. باید بریم خون? سو. مقاله ها رو براش فرستادم و در حال اینسپایر شدن هست. لیست فیلمها که آماده شد احتمالن هر شب باید بشینیم فیلم نگاه کنیم. یک برنامه دل انگیز.
نوشته شده توسط زهرا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ